فرهنگ املایی سمت
فرهنگ ذیل براساس جزوة دستور خط فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای استفاده مؤلفان و مترجمان تهیه شده است؛ جز اینکه واژههایی که فرهنگستان با دو ضبط (یا بیشتر) مجاز دانسته، در اینجا یک صورت آن اختیار شده است.
چکیدة قواعد رعایت شده در «فرهنگ املایی»:
ـ «ها»، علامت جمع، همیشه به اسم قبل خود میچسبد (موارد استثنا در ص 23 جزوة فرهنگستان)
ـ «تر» و «ترین» همیشه جدا نوشته میشود (استثناها: بهتر ـ کهتر ـ کمتر ـ بیشتر ـ مهتر)
ـ «به» فقط در ساختـن صفت اسـت که میچسبد (بهوش، بخرد، بنام) و در سـاختن قید همیشه جدا نوشته میشود (به سختی، به تندی، به تدریج)
ـ «می» و «همی» همیشه جدا نوشته میشود.
ـ «بی» همیشه جدا از کلمة پس از خود نوشته میشود، مگر آنکه بسیط گونه باشد؛ مثل: بیهوده ـ بیخود ـ بیراه ـ بیچاره ـ بینوا ـ بیجا
ـ «هـم» همیشـه جـدا نوشتـه میشـود مگـر در: 1. بسیـطگونهها: همشهری ـ همشیره؛2. جزء دوم تکهجایی باشد: همکار، همراه (مگر آنکه جزء دوم با م یا الف آغـاز شـود: هماسـم، هممـرز)؛ 3. جـزء دوم با مصوت آ شروع شود: همایش ـ هماهنگ (مگر آنکه همزه در ابتدای جزء دوم تلفظ شود (همآرزو ـ همآرمان)
ــ در واژههای مرکب از دو جزء، که جزء دوم آن بن مضارع یا بن ماضی است، اگر یکی از دو جـزء (یـا هر دو) تکهجایی باشد، واژه به صورت پیوسته نوشته میشود (دلبرـ دلسوز ـ جانسوز ـ مشعلدار)
موارد مستثنا از این قاعده (که در فرهنگ املایی آمده) به یکی از سه دلیل زیر است:
1. احتراز از درازنویسی: میهندوست
2. رعایت شکل مألوف و متعارف واژه: وطندوست، جهتیاب، انسانساز
3. مبهم شدن واژه به دلیل پیوستهنویسی آن: پیجو، پینوشت، پیریز
آ
آبباز
آبپاش
آبپز
آبتنی
آبخوری
آبداده
آبدار
آبدست
آبدوغ
آبدیده
آبراه
آبرسانی
آبرفت
آبرو
آبریز
آبسردکن
آبشار
آبغوره
آبکاری
آبکش
آبگردان
آبگرم
آبگوشت
آبگون
آبگیر
آبلیمو
آبنبات
آبیاری
آتشبار
آتشباز
آتشبس
آتشپاره
آتشپرست
آتشخانه
آتشخوار
آتشدان
آتشنشانی
آتیه
آجدار
آجیلفروشی
آدمخوار
آدمکش
آدمیزاد
آذوقه
آرمانگرا
آروغ
آزادیبخش
آزادیخواه
آزمونشونده
آزمونکننده
آسانتر
آسانگیر
آسایشطلب
آسمانخراش
آسیبپذیر
آسیبدیده
آشپز
آشتیپذیر
آشتیطلب
آشخوری
آشغالدانی
آشوبطلب
آغا
آغاجاری
آفتابگردان
آقا
آقاخان
آگاهتر
آلاداغ
آلرژی
آلطاها
آنتیتز
آنجا
آنچنان
آنچنان که
آنچه
آن را
آن روز
آن زمان
آن سو
آن صورت
آن طور
آن قدر
آن کس
آنکه
آنکه(آن کس که)
آن کو
آن گاه
آن گونه
آن همه
آنگاه
آنگه
آنها
آهنربا
آهنگر
آهنگساز
آﻳﺔالله
آیین
آییننامه
آیینه
ا
ائتلاف
ابتدائاً
ابتدایی
ابداً
اتاق
اترار
اتراق
اتریش
اتو
اتوبوسرانی
اجل رسیده
احساسگرایی
احوالپرسی
اختاپوس
اخلالکننده
ادبیتر
ارائه
اردیبهشت
ارزانفروش
ارزانیداشته
ارزشگذاری
ارزشیابی
از آن رو
از این جهت
از این رو
از این سو
از این قرار
اسائه
استاندارد
استثنائاً
استثنائات
استثنایی
استخر
اسحاق
اسرائیل
اسرافکار
اسطبل
اسطخر
اسطرلاب
اسلامشناس
اسماعیل
اشکریزان
اصطهبانات
اصلاحطلب
اصلدار
اصلیتر
اعرابگذاری
اعضاء
اعلا
اعلامالهدیٰ
افسنتین
الفبا
القائات
اللّه
المشنگه
الهٰ
الهٰی
الهه
الهیات
الیٰ
امانتپذیر
امانتدار
امانتگذار
امانتگزار
امپراتریس
امپراتور
امریکا
امکانپذیر
انتخاب شونده
انتقامجویی
انجام دهنده
انسانساز
انشاء
انشاءالله
انعطافپذیر
انغوزه
انگشتنما
انگلشناس
اوایل
اورلئان
اولی
ای کاش
ای که
ای والله
ای وای
ایتالیا
ایدئال
ایدئالیسم
ایده
ایذه
ایران زمین
ایراندوست
ایرانشاه
ایرانشناس
ایلخان
اینجا
اینجانب
اینچنین
این سان
این سو
این صورت
این طرف
این طور
این قدر
اینکه
این گونه
اینها
این همه
ب
باباغوری
باتری
باتلاق
باجگزار
باجگیر
باجناغ
بارانزا
بارانگیر
باری تعالی
بازیکن
بازیکننده
بازیگر
بازیگوش
بأس
باستانشناس
باسمه…
باطوم
باقیمانده
بالصّراحه
بالطّبع
بالعکس
بالفرض
بالقوّه
بالنّسبه
بانکداری
بئاتریس
بئر
بتپرست
بجا (شایسته)
بچگانه
بحبوحه
بختیاری
بخرد (خردمند)
بخشدار
بخشنامه
بدانچه
بدانگونه
بدرالدّجیٰ
بدهکار
بدو (به او)
بدون
بدیشان
بدینگونه
برائت
برفگیر
برقسنج
برگدار
برگریزان
برگزاری
برهم خوردگی
برهم زدن
برهم نهاده
برهه
بزرگداشت
بزرگراه
بزرگسال
بزرگوار
بزهکار
بسامد
بستانکار
بستنیخوری
بستنیفروش
بسزا (شایسته)
بشکوه
بطء
بطیء
بعینه
بغلگیر
بقچه
بلاتکلیف
بلاحساب
بلاشک
بلاعوض
بلافصل
بلافاصله
بلامعارض
بلبشو
بلبلزبان
بلغور
بلکه
بلهوس
بلیت
بلیتفروش
بنام (مشهور)
بنبست
بنیانگذار
بنیرو (نیرومند)
بوذرجمهر
بؤس
بهتدریج
بهجد (جداً)
به جهت
به حق (حقاً)
به خلاف
بهخصوص
به درازا کشیدن
بهدرستی
به دست آوردن
به راه افتادن
به راه آوردن
به رغم
بهروشنی
بهزحمت
بهسختی
به سر بردن
به سر رسیدن
به سوی
به شکل
به صورت
به طور
بهعلاوه
بهعمد (عمداً)
بهعنوان
به قدر
به کار بردن
به کار رفتن
بهکلّی
به گونه
به مناسبت
به نام خدا
بهندرت
به هر حال
به هم خوردن
به هم زدن
به همین صورت
بههنگام
به هیچروی
به هیچوجه
به وجود آوردن
به وسیله
بهویژه
بها
بهانهگیر
بهتر
بهدانه
بهدین
بهروز
بهمنش
بهناز
بهنام
بهنجار
بهوش (هوشمند)
بهیار
بیابانگرد
بیاموز
بیاور
بیباک
بیبو
بیپایان
بیپروا
بیپول
بیتابی
بیتجربه
بیتدبیر
بیتربیت
بیتناسب
بیتوان
بیثمر
بیجا
بیجان
بیجا و مکان
بیجهت
بیچاره
بیچون و چرا
بیچونی
بیحاصل
بیحال
بیحدّ و حصر
بیحساب
بیحسّی
بیحواس
بیحوصله
بیحیا
بیخانمان
بیخبر
بیخرد
بیخطر
بیخوابی
بیخود
بیخیر و برکت
بیداد
بیدرد
بیدرمان
بیدرنگ
بیدریغ
بیدست و پا
بیدل
بیدل و دماغ
بیدلیل
بیدوا
بیدین
بیذوق
بیراه
بیراهه
بیربط
بیرحمی
بیرغبت
بیرنگ
بیرونق
بیریا
بیریخت
بیریش
بیریشه
بیزار
بیزبان
بیزحمت
بیزیان
بیسابقه
بیسامان
بیستگانی
بیسر
بیسرمایه
بیسر و پا
بیسر و سامان
بیسلیقه
بیسواد
بیشتر
بیشرف
بیشرمی
بیشعور
بیشک
بیشمار
بیشوخی
بیشوهر
بیصبرانه
بیصدا
بیصفا
بیضابطه
بیضرر
بیطاقتی
بیطرفی
بیعاری
بیعاطفه
بیعدالتی
بیعرضگی
بیعزّتی
بیعفّت
بیعقل
بیعلاج
بیعلاقگی
بیعلف
بیعمل
بیعیب
بیغرضانه
بیغم
بیغیرت
بیفایده
بیفراشت
بیفرجام
بیفروغ
بیفزای
بیفکر
بیفکن
بیقابلیّت
بیقاعده
بیقدر و قیمت
بیقرار
بیقیاس
بیکار
بیکران
بیکس
بیکفایت
بیگانه
بیگاه
بیگمان
بیگناه
بیمانند
بیمایه
بیمبالات
بیمحابا
بیمحل
بیمرگی
بیمروّت
بیمزه
بیمصرف
بیمعرفت
بیمعطّلی
بیمعنی
بیملاحظه
بیمُهر
بیمورد
بیموقع
بیمیل
بیناخن
بینام و نشان
بینداز
بینشان
بینصیب
بینظر
بینظم
بینظیر
بینماز
بینمک
بینهایت
بینوا
بینیاز
بیواسطه
بیوجدان
بیوزن
بیوفا
بیهمتا
بیهمهچیز
بیهنر
بیهوا
بیهوده
بیهوشی
بیهیچ
پ
پابرهنه/پای برهنه
پاتوق
پارسیگو
پاسخپذیر
پاسخگویی
پاکدامن
پاکدل
پاکرای
پاکزاد
پاکسازی
پاکسرشت
پاکضمیر
پاککن
پاکنژاد
پاکنویس
پاگوندار
پانزدهگانه
پانصد
پایاندهنده
پایاننامه
پایبست
پایبندی
پایتخت
پایداری
پایکوبی
پایمال
پایمردی
پایهدار
پاییز
پایینتر
پترزبورگ
پچپچ
پخپخ
پخپخو
پرخاشجو
پرسشنامه
پرومتئوس
پریدخت
پریروز
پریزاد
پریشب
پریوار
پزشکیار
پژوهشگر
پساب
پستاندار
پشتکار
پشتکوه
پشتگرمی
پشتنویسی
پنجتن
پنجشنبه
پنجضلعی
پنجگانه
پنگوئن
پوستکنده
پولدار
پولدوست
پولساز
پولمول
پیامد
پیجو
پیچدار
پیچگوشتی
پیرو
پیریزی
پیشامد
پیشاهنگ
پیشبند
پیشبینی
پیشتاز
پیشخان
پیشخدمت
پیشخرید
پیشخور
پیشدستی
پیشرفت
پیشرفتن
پیشرو
پیشفروش
پیشقدم
پیشقسط
پیشکار
پیشکرایه
پیشکش
پیشگفتار
پیشگو
پیشگیری
پیشمرگ
پیشنماز
پیشنهاد
پیشنویس
پیشنیاز
پیشوا
پیگیری
پیلتن
پیمانشکن
پیمانکار
پینوشت
ت
تاب (نام رود)
تأثیر
تأخر
تأخیر
تأدیب
تأذی
تاریکخانه
تاس
تأسف
تأسیس
تاق
تأکید
تالار
تالش
تألف
تألیف
تأمل
تأمین
تأنی
تأنیث
تاول
تأویل
تایباد
تایر
تئاتر
تئاشیر
تئودور
تبرئه
تبرخون
تبرزد
تبرزین
تبرک
تبهکار
تپانچه
تپق
تپور
تپیدن
تتماج
تحصیلدار
تحصیلکرده
تحلیلپذیر
تحمّلپذیر
تحویلدار
تخار/تخارستان
تختخواب
تخطئه
تخمدان
تراز
تراشکار
ترجیعبند
ترخان
ترخون
ترشرو
ترشیز
ترق و توروق
ترقّه
ترقّیخواه
ترکبند
ترکیببند
تسوج
تشت
تشتخانه
تشنگان
تصویبنامه
تغار
تفأل
تقسیمبندی
تقوا
تکتک
تکفروشی
تکمضراب
تکنواز
تکواژه
تلألؤ
تلخکامی
تلفنخانه
تمامرخ
تمرهندی
تن به تن
تنبور
تنخواهگردان
تندرست
تنگدست
تنگدل
تهران
تهماسب
تهمورث
تهنشین
تهیدست
تهیمغز
تو را
توأم
توانفرسا
توجهی
توطئه
توفان
تیسفون
ث
ثابتقدم
ثروتمندی
ثقةالاسلام
ثوابکار
ج
جائر
جابلسا
جابهجا
جانپرور
جانپناه
جاندار
جانفرسا
جانفزا
جانفشان
جانکاه
جانگداز
جانگزا
جاننواز
جایز
جایگزین
جایگیر
جرایم
جرئت
جرمشناسی
جزء
جزئاً
جزئی
جزئیتر
جستجو
جمهوریخواه
جنابعالی
جنگجو
جوابگو
جوالباف
جوالدوز
جوانبخت
جوانسال
جوانمرد
جوانمرگ
جور به جور
جوشکار
جویبار
جهانبخش
جهانبینی
جهانجو
جهانخوار
جهاندار
جهاندیده
جهانگرد
جهانگشا
جهانگشته
جهانگیر
جهاننما
جهانوطنی
جهتگیری
جهتیابی
چ
چابکتر
چابکدست
چاپخانه
چارق
چاکدار
چاوش
چاهخو
چاهسار
چاهکن
چایخانه
چایخوری
چایدان
چایفروش
چایکار
چپگرا
چرا
چراغبرق
چراغدار
چراغدان
چراغدستی
چراغساز
چربدست
چربزبان
چربگو
چرخکار
چرخکرده
چرکتاب
چرکناک
چرکنویس
چرمسازی
چسان
چشم بهراه
چشمپزشک
چشمپوشی
چشمچران
چشمخانه
چشمداشت
چشمزخم
چطور
چغندر
چقدر
چکشکاری
چگونه
چلچراغ
چلغوز
چماقدار
چمنزار
چنانچه
چنانکه
چنو
چنین
چوببری
چوبپرده
چوبدار
چوبدست
چوبرختی
چوبکاری
چوغ
چونکه
چهارچوب
چهکاره
چهلتکه
چهلستون
چیستان
ح
حاصلخیز
حاصلضرب
حتّی
ﺣﺠﺔالحق
ﺣﺠﺔالاسلام
حرامخوار
حرامزاده
حروفچین
حضرتعالی
حقتعالی
حقشناس
حقکُشی
حقگزار
حقگو
حقوقدان
حقیقتاً
حقیقتجو
حقیقتشناس
حقیقتگو
حقیقیتر
حکمران
حلالخور
حلالزاده
حلیم
حواسپرتی
حوضخانه
حوله
حیات
حیرتزا
حیرتزده
حیلتگر
حیواندوستی
حیوانشناس
حیوةالحیوان
خ
خاتمکاری
خاصتر
خاف
خاکبازی
خاکبرداری
خاکبوس
خاک بهسر
خاکبیز
خاکروبه
خاکریز
خاکسار
خاکشناس
خاکشور
خالدار
خالکوبی
خامطمع
خامکاری
خامگفتار
خانمانسوز
خانوار
ختا
خجالتزده
خدانگهدار
خدای تعالی
خدمتکار
خدمتگزار
خرابکار
خراجگزار
خرجتراش
خرّمدل
خرّمدین
خرّمشهری
خسیستر
خشتمال
خشکبار
خشکتر
خشکسال
خشکشویی
خشمگینتر
خطشناس
خطمی
خطیئه
خفتگان
خلأ
خلافکار
خلوتخانه
خلوتسرا
خمپاره
خمشده
خمیازه
خوابگزار
خوابنامه
خوابنما
خواربار
خوانسالار
خوبروی
خودبهخود
خوراکپزی
خوشاب
خوشامد
خوشایند
خوشباطن
خوشباور
خوشبخت
خوشبو
خوشبیاری
خوشبیان
خوشبین
خوشپز
خوشتراش
خوشحال
خوشحساب
خوشخدمت
خوشخرام
خوشخو
خوشخواب
خوشخوان
خوشخور
خوشدل
خوشذوق
خوشرفتاری
خوشرقصی
خوشرکاب
خوشرنگ
خوشرو
خوشروزگار
خوشروزی
خوشروش
خوشریخت
خوشزبان
خوشسابقه
خوشساخت
خوشسخن
خوشسلوک
خوشسلیقه
خوشسیرت
خوشسیما
خوششانس
خوششکل
خوشصحبت
خوشصدا
خوشصورت
خوشطبع
خوشطعم
خوشطینت
خوشعاقبت
خوشفرجام
خوشفکر
خوشفهم
خوشقامت
خوشقدم
خوشقریحه
خوشقلب
خوشقلم
خوشقول
خوشقیافه
خوشکلام
خوشگذران
خوشگفتار
خوشگل
خوشگو
خوشگوار
خوشلباس
خوشلحن
خوشلقا
خوشلهجه
خوشمحضر
خوشمزه
خوشمشرب
خوشمعاشرت
خوشمعاملگی
خوشمعامله
خوشمنش
خوشمنظره
خوشنام
خوشنقش
خوشنگاه
خوشنمک
خوشنوا
خوشنواز
خوشنویس
خوشنیّت
خوشوعده
خوشوقت
خوکچه
خونبار
خونبها
خونجگری
خونخوار
خونخواهی
خونرنگ
خونریز
خونسرد
خونشناس
خونفشان
خونگرم
خونگیر
خویشتن
خویشکام
خیالباف
خیالپرداز
خیانتکار
خیلتاش
د
داستانسرا
داغدار
داغدیده
دالاندار
دامپرور
دامپزشک
دامدار
دامیار
دانشآموز
دانشپرور
دانشپژوه
دانشجویی
دانشسرا
دانشکده
دانشگاه
دانشنامه
دانشور
دانشیار
داود
دایر
دائرةالمعارف
دایره
دایم
دایی
دربهدر
درختکاری
درستکار
درستکردار
درسخوان
درشتخو
درشتسخن
در صورتیکه
درمانپذیر
درمانگاه
درمسنگ
دروغپرداز
دروغزن
دروغگویی
درهمپیوسته
درهمسرشتن
درهمشدگی
دستاس
دستاورد
دستاویز
دستباف
دستبرد
دستبند
دستبوس
دستبهسینه
دستپاچه
دستپخت
دستچین
دستخط
دستخوش
دسترس
دسترنج
دستشویی
دستفروش
دستکاری
دستکشی
دستکم
دستکوب
دستمال
دستمایه
دستمزد
دستنوشت
دستنویس
دستیابی
دستیاری
دسیگرم
دسیلیتر
دسیمتر
دشمنکام
دعوتنامه
دغلباز
دغلکار
دفعتاً
دقایق
دکاندار
دلآرای
دلآزار
دلآگاه
دلارام
دلانگیز
دلاویز
دلباخته
دلبخواه
دلبری
دلبستگی
دلبندی
دلپذیر
دلپسند
دلتنگ
دلجویی
دلچسب
دلخراش
دلخسته
دلخواه
دلخور
دلخوش
دلخون
دلداده
دلدار
دلدرد
دلربا
دلرحم
دلزنده
دلستان
دلسرد
دلسوخته
دلسوز
دلشاد
دلشده
دلشکسته
دلشوره
دلفریب
دلکش
دلگرفته
دلگرم
دلگشا
دلگیر
دلمرده
دلمشغول
دلنازک
دلنشین
دلنگران
دلنواز
دمبرگ
دمبهدم
دَمپایی
دمپخت
دمخور
دُمدار
دمدمی
دمساز
دنائت
دندانپزشک
دندانساز
دندانگیر
دواتخانه
دوئل
دوبههمزن
دوستدار
دوستکام
دوقلو
دولتخانه
دولتخواه
دولتسرا
دولتمدار
دهبان
دهچرخه
دهخدا
دهدار
دهدهی
دهگانه
دیانتدار
دیندار
ذ
ذاتاً
ذاتالجنب
ذئب
ذلّتبار
ذوالجلال
ذوالحجّه
ذوالقعده
ذیحساب
ذیحق
ذیربط
ذیشعور
ذیفنون
ذیقیمت
ذینفع
ذینفوذ
ر
رادیوام
رادیومان
رأس
راستگرا
راستگو
رافائل
رأفت
راهدار
راهرو
راهزن
راهگشا
راهنما
راهنورد
راهوار
رأی
رئالیست
رئالیسم
رئوس
رئوف
رئیس
رحمان
رحمت
رﺣﻤﺔالله
رختخواب
رختشو
رختکن
رزمجو
رزمخواه
رسولدار
رکابدار
رگبار
رنجبر
رنگرز
روانبخش
روانپزشک
روانشاد
روانشناس
روانکاو
روانکاه
روبهراه
روبهرو
روحبخش
روحپرور
روحفزا
روحنواز
رؤسا
روشندل
روشنفکر
روشنگر
روغنکاری
رؤیا
رؤیت
رویداد
رویهمرفته
روییدنگاه
رویینتن
رهبر
رهرو
رهسپار
رهگذر
رهنما
رهنمون
رهوار
ریشخند
ریگزار
ز
زاید
زایل
زباله
زبانآور
زباندار
زباندانی
زبانزد
زبانشناس
زبونتر
زحمتکش
زخمبندی
زخمدار
زراعتکار
زرهپوش
زشتخو
زشتکار
زشتکردار
زشتگوی
زشتنام
زغال
زغالدان
زغالسنگ
زکات
زمامدار
زمانبندی
زمینخوار
زمیندار
زمینشناس
زنخدان
زنگبار
زنون
زهتاب
زهکش
زیستشناس
زینگونه
ژ
ژئوفیزیک
ژرفبین
ژرفتر
ژرفنگر
ژوئن
س
ساچمه
ساختکاری
ساختگرا
ساروج
سازشکار
سازماندهی
سازمانیافته
ساقدوش
ساقینامه
سالخورده
سالروز
سالگرد
سالگشت
سالنامه
سالنما
سالواره
سانتیگراد
سانتیگرم
سانتیمتر
ساوجبلاغ
سایهبان
سئانس
سئول
سبأ (قرآنی)
سبزیکار
سبکبار
سبکدست
سبکشناسی
سپاسگزار
سپاهدار
سپاهسالار
سپهدار
سپهسالار
ستایشگو
ستبر
ستمدیده
ستمکار
ستمکش
سختتر
سختکوش
سخنچین
سخندان
سخنران
سخنسرا
سخنسنج
سخنشناس
سخنشنو
سخنگستر
سخنگو
سخنور
سدرةالمنتهیٰ
سرایدار
سربهراه
سربهزیر
سربهسر
سربهنیست
سربههوا
سرخپوست
سرخجه
سرخرگ
سرخرنگ
سرمهای
سرهمبندی
سغد
سفارتخانه
سفالپز
سفالساز
سفالفروش
سفتکاری
سقلاب
سُقُلمه
سکنجبین
سگالشگر
سلاحدار
سلحشور
سماء
سمپاش
سنانگذار
سنّتگرا
سنگباران
سنگتراش
سنگچین
سنگدان
سنگدل
سنگریزه
سنگساز
سنگفرش
سنگلاخ
سنگواره
سنگینرنگین
سؤال
سوء
سوئد
سوئز
سوئی
سوپخوری
سوزنکاری
سوغات
سوکنامه
سوگوار
سوهانکار
سوئیس
سهامدار
سهدیگر
سهگانه
سهلگیر
سهمگین
سهمناک
سهیکی
سیاحتنامه
سیاستشناسی
سیاستگذاری
سیاستگر
سیاستمدار
سیام
سیاهپوست
سیاهپوش
سیاهچال
سیاهرگ
سیاهرنگ
سیاهکار
سیئات
سیبزمینی
سیصد
سیلابگیر
سیمانکار
سیمبر
سیمتن
سیمکش
ش
شائول
شاخدار
شالباف
شالیزار
شالیکار
شأن
شاهباز
شاهپرک
شاهپور
شاهچراغ
شاهدانه
شاهدشت
شاهراه
شاهرخ
شاهرگ
شاهرود
شاهزاده
شاهزن
شاهسپرم
شاهکار
شاهنامه
شئون
شبانهروزی
شباهنگ
شبرنگ
شبگرد
شبگون
شبگیر
شبنامه
شبنم
شبورغان
شبیخون
شتابزده
شتابکار
شرفیاب
شرقشناس
ششدانگ
ششصد
ششلول
ششلیک
ششهزار
شفاعتنامه
شکایتنامه
شکرگزاری
شکمبند
شکوهمند
شمعدان
شنزاز
شورا
شورایعالی
شهادتنامه
شهوترانی
شیء
شیئی
شیکپوش
ص
صاحبجمعی
صاحبخانه
صاحبدل
صاحبدیوان
صاحبقران
صاحبکار
صاحبمنصب
صاحبنظر
صافکار
صبحدم
ﺻﺤﺒﺔاللـه
صرفنظر
صلات
صلاحدید
صلاحیتدار
صلحجو
صلحنامه
صلوة (قرآن)
صندوقچه
صندوقخانه
صندوقدار
صنعتکار
صوابدید
صوابکار
صورتجلسه
صورتحساب
صورتکاری
صورتکده
صورتگر
صوفیگری
ض
ضامندار
ضربگیر
ضرّابخانه
ضمانتنامه
ضوء
ط
طارم
طاس
طاس کباب
طاعتدار
طاق
طاقدیس
طاووس
طاووسوار
طبلخوار
طبیعتاً
طرابلس
طراز
طربخانه
طرحریزی
طرفدار
طرقبه
طلبکار
طمعکار
طوبیقا
طوبیلک
طوس
طوسی
طوطیوار
طوقدار
ظ
ظرفشویی
ظلمتکده
ع
عافیتطلبی
عالمتاب
عالمگیر
عالیجاه
عالیجناب
عالیرتبه
عالیقدر
عالیمقام
عبادتخانه
عبادتکار
عجالتاً
عدالتخانه
عرقچین
عرقریزان
عزرائیل
عقبمانده
عقبنشینی
علاقهمند
علفخوار
علفزار
علمدار
علیٰ
علیٰرغم
علیایحال
علیحده
علیهذا
عمداً
عمدتاً
عملکرد
عنقریب
عواید
عیالدار
عیالوار
عیبجویی
عیبناک
عیسو
عیسوی
عیسی
عیسیدم
غ
غارتگر
غافلگیر
غریبنواز
غریبوار
غزلباف
غزلپرداز
غزلخوان
غزلسرا
غلامزاده
غلتان
غلتک
غلتیدن
غلطتر
غلطنامه
غمخانه
غمخوار
غمداری
غمدیده
غمزدای
غمزده
غمسرای
غمفزا
غمکاه
غمکده
غمگداز
غمگسار
غمنامه
غیبگو
ف
فایق
فالگو
فالگوش
فالگیر
فالنامه
فامیلدار
فتحنامه
فتوا
فرّاشباشی
فرّاشخانه
فراقنامه
فراموشخانه
فراموشکار
فرایند
فرحبخش
فرّخزاد
فردوسیوار
فرشباف
فرم
فرمانبر
فرمانپذیر
فرماندهی
فرمبندی
فرهنگنامه
فریبکار
فطرتاً
فلکزده
فؤاد
فواید
فهرستنویس
فیء
فیلمبرداری
ق
قائل
قائم
قائممقام
قابشور
قاتی
قار و قور
قاضیالقضات
قاعدتاً
قالیباف
قالیشو
قانونگذار
قایقران
قباد
قباد (نام ماهی)
قحطسال
قدّاره
قدرتطلب
قدغن
قدقد
قرآن
قرائات
قرائت
قرائتخانه
قراقوروت
قرتی
قرشمال
قرق
قرلق
قرهآغاج
قروش
قزقان
قشقرق
قضات
قطعنامه
قفس
قفلساز
قُلُپ
قلتبان
قلمرو
قلمزنی
قلنبه
قلیان
قورباغه
قورت
قورمه
قوطی
قولنامه
قویدل
قیسی
قیقاج
قیماق
ک
کارا
کارایی
کاروانسرا
کاسبرگ
کاشیکار
کاکائو
کامجویی
کامرانی
کامروایی
کامیابی
کأنلمیکن
کاووس
کاهدان
کاهگل
کای (کهای)
کپکزده
کتابخانه
کتابخوان
کتابدار
کتابدان
کتابدوست
کتابشناس
کتابفروش
کتابنامه
کثافتکاری
کجخلق
کجخیال
کجدارومریز
کجرفتار
کجسلیقه
کجفکر
کجفهم
کجکلاه
کز(که از)
کشباف
کشتزار
کشتکار
کشتیبان
کشتیران
کشمکش
کفشداری
کفشدوز
کفگیر
کلاهدوز
کلئوپاترا
کماحساس
کماندار
کماندان
کمانگر
کمانگیر
کمبود
کمبها
کمبهره
کمپول
کمپهنا
کمپیدا
کمتجربه
کمتر
کمتوان
کمتوجهی
کمجان
کمجرئت
کمجمعیّت
کمچربی
کمحاصل
کمحافظه
کمحجم
کمحرف
کمحواس
کمحوصله
کمخرج
کمخرد
کمخوابی
کمخوراک
کمخوری
کمخونی
کمدرآمد
کمدل
کمذهن
کمرشد
کمرنگ
کمزحمت
کمسابقه
کمسال
کمسخن
کمسن
کمسواد
کمشرم
کمشیر
کمصبر
کمضرر
کمطاقت
کمظرفیّت
کمعقل
کمعمر
کمعیار
کمفایده
کمکار
کمکرسانی
کمگو
کمگوشت
کملطف
کممایه
کممصرف
کممعاشرت
کممقدار
کمنظیر
کمنور
کموزنی
کمهمّت
کمهوش
کمیاب
کنارهگیر
کوچکتر
کولیگری
کوهپایه
کوهزایی
کوهکن
کوهنورد
کهتر
کهربا
کهریز
کهسار
کهکشان
کهنسال
کیقباد
کیکاووس
گ
گاهشماری
گاهگاهی
گاهنامه
گچبری
گچکار
گچمال
گرانبار
گرانبها
گرانتر
گرانجانی
گرانفروش
گرانقدر
گرانقیمت
گرانمایه
گردنکش
گردهمایی
گرمابه
گرمتاب
گرمسار
گرمسیر
گروهبان
گریبانگیر
گزارشنامه
گزافکاری
گزافگویی
گشتاور
گفتگو
گلاب
گلابپاش
گلابدان
گلابگیر
گلاندام
گلاویز
گلباران
گلباز
گلبانگ
گلبرگ
گلچهره
گلچین
گلخانه
گلخنده
گلدار
گلدان
گلدسته
گلدوز
گلرخ
گلرنگ
گلریز
گُلزار
گلگشت
گلگون
گلگیر
گلنار
گمراه
گمشده
گمنام
گناهکار
گنجنامه
گندمزار
گندمکار
گنهکار
گواهینامه
گوربهگور
گوشبهزنگ
گوشتالو
گوشتخوار
گوشتکوب
گوشخراش
گوشزد
گوشمالی
گوشنواز
گیاهخوار
گیاهشناس
ل
لآلی
لائوس
لاتاری
لاتحصی
لاتعدولاتحصی
لالمانی
لئام
لئون
لئیم
لباسشویی
لببهلب
لجباز
لجنزار
لجنمال
لحافدوز
لذّتبخش
لعبتگر
لعلرنگ
لعلفام
لغتنامه
لغتنویس
لق
لقلق
لقلقه
لقولوق
لکن
لِلّه
لنترانی
لوئی
لوت
لوسبازی
لوت (نام کویر)
لوط (قوم)
لؤلؤ
لؤلویی
لؤم
لهاوور
لیکن
لیلا
لیلةالقدر
م
مآب
مآثر
مآخذ
مآدب
مآلاندیش
مآن
ماء
مائومائو
مائی
ماتمزده
ماتمسرا
مأثور
مأخذ
مأخوذ
مأذون
ماستبندی
ماستخوری
ماستمالی
ماشیننویس
مأکول
مالدار
مالدوستی
مالرو
مألوف
مأمن
مأمور
مأنوس
مأوا
ماهبهماه
ماهپاره
ماهپیشانی
ماهتاب
ماهرخ
ماهرو
ماهنامه
ماهواره
ماهیار
ماهیتابه
ماهیچه
ماهیخوار
ماهیگیر
مأیوس
مئات
مئونت
مئه
مبتدا
مبدأ
متأثر
متأخر
متأدی
متألم
متأمل
متأهل
متلألی
مجتبایی
مجتبی
محتوا
مخملباف
مدحتگر
مرآت
مراقبه
مرامنامه
مرئوس
مرئی
مرتضی
مردمخوار
مردمشناس
مردمفریب
مردمگریز
مرغدار
مرغدان
مرغدل
مرگبار
مریضخانه
مسائل
مسئله
مسئول
مستثنا
مستضعفتر
مستغلات
مشتمالی
مشعلدار
مشکات
مشکبار
مشکبوی
مشکبیز
مشکفام
مشکلات
مشکلپسند
مشکلگشایی
مشکوةالدین
مشمئز
مصطفی
مصفّا
مصلحتبین
مضافالیه
مطمئن
معالأسف
معتنابه
معتنابهی
معذلک
معرفینامه
معنیشناس
معهذا
مفتخوار
مقدمتاً
ملأ
ملاط
ملامتگر
ملتخواه
ملجأ
ملکزاده
ملّتگرا
ملّیگرا
منادیگر
منبعد
منتها
منجمله
منشآت
منشأ
منشئی
منشی
منشیگری
موافقتنامه
مؤالفت
موبهمو
مؤتلف
مؤتمن
مؤثر
موجدار
موجشکن
مؤدب
مؤدی
مؤذن
مؤسس
مؤسسه
موقتاً
مؤکد
مؤلف
مؤمن
مؤنث
مؤول
مؤید
مویرگ
مهبانو
مهبود
مهتاب
مهتر
مهدخت
مهسا
مهمانپذیر
مهمانخانه
مهماندار
مهمانسرا
مهماننواز
مهناز
مهوش
میانبُر
میانبند
میانجیگری
میاندار
میانسال
میخانه
میخکوب
میخوارگی
میخوش
میداندار
میدانگاه
میفکن
میکده
میکروبشناس
میگساری
میگون
میلیارد
میلیگرم
میلیلیتر
میلیمتر
میلیون
میهمانخانه
میهماندار
میهمانسرا
میهنپرست
میهندوست
ن
نابجا
نابخرد
نابسامان
نابکار
نابهنجار
نابهنگام
ناپلئون
ناتندرست
ناجوانمرد
ناخنگیر
ناخوشایند
نازکدل
ناسور
نافبند
نامآور
نامبردار
نامبرده
نامدار
نامزد
نامگذاری
نامنویسی
نامور
نانخوار
نانخورش
ناندانی
نایب
نایل
نئون
نبأ (قرآن)
نتیجتاً
نخریسی
نخلبندی
ندرتاً
نرمپایان
نرمتنان
نرمخوی
نرمگفتار
نزهتگاه
نزولخوار
نزولگیر
نسبتاً
نسبنامه
نستعلیق
نسطوری
نشئه
نشئت
نشاندار
نشاندهنده
نظارگان
نظاممند
نظامنامه
نفت
نفتالین
نفتخیر
نفتدان
نفتسوز
نفتکش
نفتگیری
نقابدار
نقشبندی
نقشپذیر
نقنق
نکوهشگر
نگاهداری
نگاهداشت
نگاه داشتن
نگونسار
نگهداری
نمایشگاه
نمکپاش
نمکدار
نمکدان
نمکزار
نوازشگر
نوانخانه
نوئل
نوشخند
نوشدارو
نوعپرستی
نهانبین
نهانخانه
نیایشگاه
نیایشگر
نیزار
نیشخند
نیشدار
نیشکر
نیشگون
نیفتاد
نیکبخت
نیکجو
نیکچهر
نیکخو
نیکخواه
نیکدل
نیکرفتار
نیکزاد
نیکسرشت
نیکسیرت
نیکفرجام
نیکفطرت
نیکمرد
نیکنام
نیکنژاد
نیکنفس
نیلبک
نیلرنگ
نیلفام
نیمبُطری
نیمبند
نیمبها
نیمبیت
نیمپاره
نیمپخت
نیمتنه
نیمجان
نیمچکمه
نیمخیز
نیمدار
نیمداشت
نیمرخ
نیمرس
نیمرو
نیمروز
نیمسال
نیمسوز
نیمکُره
نیمکیلو
نیمگرم
نیمنگاه
نیمورقی
و
واجشناس
واقعاً
واقعبین
واقعگرا
والسّلام
وامخواه
وامدار
وامدهنده
وامگزار
وانگه
وانگهی
وحشتکده
وحشتگاه
وحشتناک
وحشیگری
وداعنامه
ورزشخانه
ورزشکار
ورقلنبیدن
وزارتخانه
وصیّتنامه
وطنخواه
وطندوست
وغوغ
وقتبهوقت
وقتشناس
وقتگذرانی
وقتگیر
وقتنشناس
وقتنگهدار
وقفنامه
وکالتنامه
ولتسنج
ولتمتر
ولخرج
ولگرد
ولنگار
ولنگاری
ولیعهد
وهله
ویدئو
ویرانگر
هـ
هارون
هایل
هجده
هشتصد
هشتضلعی
هشتگانه
هشدار
هشیار
هفتخان
هفتخط
هفتصد
هفتقلم
هفتگانه
هفتگنبد
هفتگی
هفتهزار
هفده
هقهق
هَلمِنمُبارز
همآرزو
همآرمان
همآواز
هماتاق
هماره
هماسم
همان
همانجا
همانطور
همانکه
همانگاه
همانگونه
همانند
همانها
هماورد
هماهنگ
همایش
همباد
همبر
همبستگی
همپا
همپالگی
همپایه
همپشتی
همپیاله
همپیمان
همپیوند
همتا
همتراز
همجفت
همجنس
همجوار
همچشمی
همچنان
همچند
همچنو
همچنین
همچو
همچون
همحجره
همخانه
همخرج
همخواب
همخوان
همخوراک
همخون
همداستان
همدرد
همدرس
همدست
همدل
همدم
همدوره
همدیگر
همراز
همراه
همرأی
همرزم
همرکاب
همرنگ
همره
همریش
همزاد
همزبان
همزلف
همزمان
همزور
همزیستی
همسال
همسان
همسایه
همسخن
همسر
همسَرا
همسفر
همسلیقه
همسن
همسنگ
همسو
همسوگند
همشکل
همشکم
همشهری
همشیره
همصحبت
همصدا
همصنف
همطویله
همعرض
همعصر
همعقیده
همعنان
همعهد
همفکر
همقافیه
همقد
همقدم
همقسم
همقطار
همقلم
همکار
همکاسه
همکف
همکلاس
همکلام
همکیش
همگام
همگروه
همگن
همگون
هملباس
هممحلّه
هممدرسه
هممذهب
هممرز
هممسلک
هممعنی
هممنزل
هممیهن
همنام
همنبرد
همنژاد
همنشست
همنشین
همنمک
همنوا
همنوع
همو
هموار
هموزن
هموطن
همولایتی
همیدون
همین
همینجا
همینطور
همینکه
همینگونه
همینها
هوسباز
هوسران
هوسکار
هوشربا
هوشمند
هیئت
هیچچیز
هیچکدام
هیچکس
هیچگاه
هیچگونه
هیچوجه
هیچوقت
هیچیک
هیدروژن
هیدروکربورها
هیز
ی
یاتاقان
یاریگر
یأس
یاسین
یالقوز
یحیی
یخبندان
یخچال
یخدان
یخسازی
یخفروشی
یغور
یکباره
یکبند
یکبهیک
یکپارچه
یکتا
یکتنه
یکجا
یکجانبه
یکجور
یکچند
یکدستیزدن
یکدنده
یکدیگر
یکدل
یکراست
یکرنگ
یکرو
یکروزه
یکرویی
یکرهه
یکریز
یکزبانه
یکزبانی
یکساعته
یکساله
یکسان
یکسره
یکسو
یکشبه
یکشنبه
یکطرفه
یککاره
یککلام
یکلت
یکلحظه
یکماهه
یکنفره
یکنواخت
یکوجبی
یکییکدانه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.