مدیریت امام حسین (ع) در نهضت عاشورا

تصویر شاخص

مدیریت امام حسین (ع) در نهضت عاشورا
محسن قرائتی

ماجراى کربلا را حضرت آدم (علیه السلام) خبر داشت، انبیاء خبر داشتند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داشت ماجرایى است که محور همه مصیبت‏هاست بزرگان و اولیاء هر وقت سختى بهشان مى‏آمد مى‏گفتند: درست است که مشکلات زیاد است اما «لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه» هیچ روزى مثل روز تو نیست. حرکت امام حسین (علیه السلام) را آقایانى که در دانشگاه مدیریت مى‏خوانند حرکت امام حسین (علیه السلام) را مى‏شود یک رساله ازش درآورد به نام مدیریت کربلا چون همه‏اش از زاویه شهادت بحث شد اصلاً نه چگونه مدیریت کرد.

انحراف مسلمانان از خط مستقیم اسلام
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
ماجراى کربلا را حضرت آدم (علیه السلام) خبر داشت، انبیاء خبر داشتند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داشت ماجرایى است که محور همه مصیبت‏هاست بزرگان و اولیاء هر وقت سختى بهشان مى‏آمد مى‏گفتند: درست است که مشکلات زیاد است اما «لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه» هیچ روزى مثل روز تو نیست. حرکت امام حسین (علیه السلام) را آقایانى که در دانشگاه مدیریت مى‏خوانند حرکت امام حسین (علیه السلام) را مى‏شود یک رساله ازش درآورد به نام مدیریت کربلا چون همه‏اش از زاویه شهادت بحث شد اصلاً نه چگونه مدیریت کرد. این مدیریت خیلى مسئله مهمى است که اصلاً مدیریت کربلا را بگوئیم. اجازه بدهید من امام حسین (علیه السلام) را توى این چند دقیقه در این زاویه مطرح کنم؛ خط مستقیمى را اسلام طرح کرد، ماشین را هم پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) ساخت راننده‏اى را هم در غدیرخم پشت او نشاند بنام امام على بن ابیطالب (علیه السلام) آمدند در مقابل غدیر سقیفه را راه انداختند راننده دیگرى نشاندند و على (علیه السلام) را کنار زدند بعد راننده‏اى و بعد راننده‏اى دیگر جورى شد که هرچه فاصله با پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) زیادتر مى‏شد فاصله خطها هم با اسلام زیادتر مى‏شد عین زاویه که هرچه منحرف‏تر مى‏شود فاصله‏اش با خط اصلى بیشتر مى‏شود دهم هجرى پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) از دنیا رفت شصتم هجرى یزید به حکومت رسید 50 سال فاصله توى این نیم قرن خیلى انحرافات پیش آمد خیلى، خلیفه پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) شده بود یزید سگ بغل مى‏کرد، شراب مى‏خورد، عیاش بود، اصلاً عقیده نداشت. مى‏گفت: «لا خبر و لا وحى نزل» نه خبرى نه وحیى، منکر همه چیزى. دیگه قصه از سخنرانى گذشته بود. گاهى یه کسى با یک تذکر و تلنگر بیدار مى‏شود و گاهى باید یه چیزى را منفجر کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) دید دارد صحبت مى‏کند در طرف اثر نمى‏کند «فضرب على حرّه» زد توى گوش خودش تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سخنرانى زد توى گوش خودش، مردم دو زانو نشستند بفرمائید، چى مى‏فرمائید، یعنى بعضى وقتها تذکر، خودش را باید در شرایطى قرار بدهد که حواس‏ها را متوجه خودش قرار بدهد. کشورهاى اسلامى در این 50 سال به کجا کشیده شدند؟ پیرمردها که پیامبر را دیده بودند مرده بودند، نسل نو که آمده کار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را ندیده بود سیمایى که بود هِى عوض شد این بلاد اسلامى است یزید در شام حالا من روى نقشه را تطبیق نمى‏کنم، فرض حساب مى‏کنیم یزید در شام به حکومت رسید نماینده‏اى داشت به تمام نمایندگانش بخشنامه کرد از همه مردم بیعت بگیرید حکومت مرا قبول کنند به نفع یزید منتهى به فرماندار مدینه نوشت؛ تو خیلى کار به مردم مدینه نداشته باش تو جهت روى شخص امام حسین باشد تو از او بیعت بگیر مردم آسان است. امام حسین (علیه السلام) در مسجد پیامبر نشسته بود آمدند گفتند فرماندارى شما را مى‏خواهد امام حسین (علیه السلام) فرمود: معاویه مرده پسرش حکومت را دست مى‏خواهند مرا ببرند فرماندارى بیعت بگیرند به 30 هزار نفر از این جوان‏هاى حزب اللهى گفت: شما پاسدار شوید دور خانه و کاخ، دارالعمارة مثلاً کاخ که نبود؛ محل حکومت فرماندارى، اگر از آنجا فریاد کشیدم شما بریزید تو که یک بار مرا توى یک اطاق نکشند اگر بناست کشته شوم یه جورى کشته شوم که رژیم را، از اینجا مدیریت شروع مى‏شود 30 نفر جوان مسلح امام حسین (علیه السلام) فرمود مواظب من باشید. اینجاست که مى‏پرسند که در صدر اسلام هم پاسدار بوده؟ بله پاسدار بوده خود امام حسین (علیه السلام) فرمود شما باشید، چون اگر بناست امام حسین (علیه السلام) از شهادت نمى‏ترسد، از اینکه از شهادتش سوء استفاده نشود. اگر بناست یک لامپى بزنیم چرا در کوچه‏اى بزنیم که یک خانه داشته باشد توى یک خیابان شلوغ بزنیم که میلیون‏ها آدم از نورش استفاده کنند خیلى خوب

ایستادگى امام حسین (علیه السلام) در برابر بیعت با یزید
امام حسین (علیه السلام) رفت فرماندارى گفتند: شما باید بیعت کنى فرمود که: من بیعت نمى‏کنم خلاصه بگو، مگو، شلوغ شد، فرماندار هم یه خورده جاخورد تشرى امام حسین (علیه السلام) زد، تو از من به نفع یزید یه خورده سر و صدا که بلند شد مثل اینکه دیدند نه مثل اینکه امام حسین (علیه السلام) آماده باش است على اىّ حال گفتند: باشد یکى هم اونجا گفت: بابا باید بیعت بگیرى امام حسین برود دیگه دستت بهش نمى‏رسد، به هر حال آمد امام حسین نگفته رفت مکه، خوب نگفته رفتن خود یک درس است، مسئله‏اى است. مثلاً حساب کنید یه مرتبه مردم مى‏بینند که امام (ره) در جماران نیست. مثلاً مقام معظم رهبرى پیداش نیست یه آدمى که همه او را مى‏شناسند مى‏بینند نیست این خودش ایجاد موج مى‏کند. ایجاد موج، حالا سیاسى یا مدیریتى مى‏خواهید بگوئید هرچه مى‏خواهید تحلیل کنید. نگفته رفت و مردم پاشدند گفتند: امام حسین (علیه السلام) نیست به شما نگفت، گفتند یه خبرى است، آن 30 نفرى که همراه خود برده بود، آنها گفتند از پریروز هرچه بوده معلوم مى‏شود مى‏خواسته‏اند از امام بیعت اجبارى بگیرند. رها کرده رفته مکه، حالا چرا مکه؟ مکه یک آیه داریم «من دخله کان ءامنا» یعنى هرکس داخل مکه شد جانش در امان است

حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه
یعنى حتى اگر یک قاتلى را مى‏خواهند بگیرند فرار کرد رفت مکه، در مکه نمى‏شود او را کشت، یعنى مجرم هم اگر رفت مکه نباید به او کارى داشت. بله مى‏شود آب و برق او را قطع کرد که مجبود شود از مکه بیرون بیاید، آن وقت او را بگیریم، تا مادامى که در مکه هست، این خود یکى از امتیازات اسلام است. من گاهى چون سفرهایى مى‏روم خارج، هفتاد تا کمال پیدا کردم که در هیچ دینى نیست. یکى از آن کمالات این است که توى هیچ مکتبى نیست. در اسلام منطقه‏اى بنام مکه که در منطقه امن است. براى هرکس که علیه هر رژیمى مى‏خواهد فریادى بزند کسى حق تعرّض ندارد. یعنى یه جایى باشد که مردم بتوانند ناله خودشان را بزنند و جالب این است که همه پولدارهاى زمین واجب است بروند مکه و مکه هم کسى حق اعتراض ندارد یعنى همه آن هایى که مى‏توانند بروند، بروند و هرچى نعره دارند اونجا باید بتوانند. منتهى عمل نمى‏شود. والا اگر آدمهاى مستطیع بروند و فریاد بزنند خیلى از طاغوت‏ها مى‏روند روى هوا، کار نداریم. کى وارد مکه شد؟ سوم شعبان، 27 روز به ماه رمضان، ایستاد تا ماه رمضان، 30روز هم ماه رمضان ایستاد، شوال و 30 روز هم شوال و 30 روز هم ذى القعده و ذالحجه تا هشتم، حالا 30 کم یک‏ها را کار نداریم که ممکن است یک ماه 29 روز باشد، از 27 روز مانده به ماه رمضان تا شب عید قربان چند روز؟ هشت و هفت پانزده ده بر یک چهار و هفت و 125 روز ایستاد چه مى‏کرد چون منطقه امن بود گروه گروه مى‏آمدند دیدن امام حسین (علیه السلام) مى‏گفت: فهمیدید چه شد؟ معاویه رفت، یزید حکومت را گرفته مى‏شناسید یزید چه کسى است؟ شروع کرد مکه را گروه گروه با مردم صحبت کرد، مردم مکه خوب پخت که یزید لیاقت رهبرى امت اسلامى را ندارد، مردم مکه روشن شدند. ها اینجا سفید شد. مدینه هم که نگفته رفت ول وله انداخت آنجا را روشن کرد یعنى مردم مدینه یه مرتبه دیدند آقا نیست فهمیدند فرماندارى فشار آورده گفتند: حالا که آقا جانش در خطر است بالاخره مردم مدینه یکدست شدند در مکه هم 120 روز ایستاد مردم را پخت حالا این کشورهاى تاریک را باید روشن کرد. چه جورى روشن کنیم شب عید قربان از همه دنیا حاجى مى‏آید مکه، حاجى، حاجى، حاجى، از همه مناطق حاجى آمد همه که آمدند امام حسین (علیه السلام) رفت بیرون، باز در بیرون رفتنش یه چند تا اصل را مراعات کرد، نکته‏هاى مدیریتى اینجاست؛ 1- روز رفت، روز هشتم، مى‏توانست شب برود که کسى او را نبیند. 2- از وسط جمعیّت رفت تا ببینند او را که کجا مى‏رود، مى‏توانست از آن پشت‏ها برود. 3- کاروان راه انداخت، با قافله رفت، چون اگر یک نفر سوار اسب باشد برود نمى‏فهمند اما وقتى کاروان مى‏رود مى‏گویند کجا؟ 4- سوار شد، اگر پیاده باشد مشخص نیست. 5- هرکجا هم ایجاد سؤال مى‏کردند ما داریم مى‏آئیم شما چرا مى‏روید، سخنرانى و افشاگرى مى‏کرد. مگر خبر ندارید معاویه رفته یزید یه همچنین شخصى. اگر رهبر مسلمان‏ها یزید باشد باید فاتحه اسلام را خواند «و على الاسلام السلام» خیلى شعار قشنگى است. چنا شعار دارد امام حسین (علیه السلام) مى‏فرماید: «مِثلى» اى را همه مسلمان‏ها حفظ کنند. شعار 2 کلمه‏اى است. «مثلى لا یبایع مثله». نگفت «انا لا یبایع یزید» اگر این را مى‏گفت: مى‏گفتند اون پسر پیامبر است یک وظیفه شخصى دارد. نگفت من فرمود مثل من یعنى شما هم اگر خون حسین درست باشد، کسى که مثل حسین باشد، نباید بیعت کند با کسى که مثل یزید باشد. نگفت من با یزید تا بگویند قصه شخصى است. فرمود مثل من با او. ممکن است یزید نباشد ولى مثل او همیشه هست. آدم‏هاى هرزه‏اى که مثل یزیدند و آدم‏هاى حزب اللهى که مثل امام حسین اند. حزب اللهى زیر بار هرزه نباید برود «مثلى لا یبایع مثله» یعنى قصه مکتب است، قصه شخص نیست که بگویم من زیر بار او نمى‏روم. حالا

افشاگرى امام حسین (علیه السلام) علیه یزید
روز رفت از وسط رفت، کاروان راه انداخت سوار شد، افشاگرى مى‏کرد به مردم هم مى‏گفت: از ایرانى؟ سلام ایرانى‏ها را برسان بگو من حسینم بیعت نمى‏کنم، از مصر، از عراق، به همه مسلمان‏ها گفت از هر بلادى هستید بگوئید من پسر فاطمه هستم زیر بار او نمى‏روم شما هم نروید، هرکس در جناح مثل من است زیر بار مثل یزید نباید برود به عنوان خبر دست اول حاجى‏ها برگشتند، هر حاجى توى محلش مى‏نشست مى‏گفتند خبر تازه، مى‏گفت خبر تازه اینکه اول روزى که همه حاجى‏ها آمدند امام حسین (علیه السلام) رفت، این‏ها خیلى مهم است. ببین آقا یک سؤال: من الان حریف شما نمى‏شوم ماشاءاللّه شما چند صد تا دانشجو هستید من هم یک طلبه مسئله زور باشد با یک نفر هم نمى‏توانم کتک کارى کنم، اما مى‏توانم عمامه‏ام را بردارم بدون عمامه بروم توى خیابان، آقاى قرائتى چرا؟ این‏ها، اى خدا، یعنى مى‏توانم با برداشتن عمامه همه را علیه شما بشورانم، گاهى وقت‏ها این‏ها فوت و فن است. امام خمینى (ره) از این فوت و فن‏ها براى انقلاب استفاده کرد. یک مرتبه فرمود، شما یادتان نمى‏آید فرمود: مسجدها تعطیل، بابا نماز جماعت مستحب است نه تعطیل مى‏خواست هى ولوله بیاندازد یک شب نیمه شعبان بود فرمود امسال کسى چراغانى هم نکند زمان شاه، نیمه شعبان، چراغانى هم نکنید، از هر ایجاد موجى علیه رژیم استفاده مى‏کرد. خیلى مهم است. هشتم، روز هشتم، از وسط جمعیّت، کاروان سواره، سخنرانى، ایجاد موج است وقتى حاجى‏ها برگشتند، این حاجى سخنران این منطقه شد، منطقه روشن شد و این حاجى آن مسجد روشن شد، خلاصه آقا، تا حاجى‏ها برگشتند همه فهمیدند که خط حسین با خط یزید از هم جداست یکى طرفدار عصمت و تقواست و یکى عصمت و تقوا. اصلاً پدرش معاویه روى منبر نشست. توى کتابهاى شیعه و سنى هست که اصلاً من کار ندارم شما مى‏خواهید نماز بخوانید یا نخوانید من مى‏خواهم حکومت کنم مردم دودمان بنى امیه را حالا شناختند خوب بعد 125 روز کجا رفت روز هشتم، برویم کربلا براى اینکه از کوفه نامه آمده، نامه‏هاى کوفه 12000 تا بیا اینجا شنیده‏ایم شما رفته‏اى کربلا، مکه شما بیا ما مردم کوفه هستیم پدرت هم اینجا پایتختش بود بیا قدرت، نیرو، اسلحه، امکانات مى‏دهیم و کودتا مى‏کنیم و رژیم. نامه‏هاى زیادى آمد که امام (علیه السلام) مسلم را فرستاد که قصه‏اش را شنیده‏اید بعد امام حسین (علیه السلام) دارد مى‏رود کوفه، وقتى مى‏رود کوفه، وقتى مى‏رود کوفه، باز اینجا مدیریت امام حسین (علیه السلام) را ببینید

همراهى امام سجاد و حضرت زینب در کربلا
دو تا خبرنگار با خودش برد. یکى مرد، امام زین العابدین (علیه السلام) و یکى زن حضرت زینب (سلام الله علیها) یک چهل، پنجاه تا ضبط و صوت با خودش برد بچه‏هاى کوچولو آمدند با چشم‏هاى خود فیلم بردارى کردند با گوشهایشان حرف‏ها را ضبط کردند هر بچه کوچولو مى‏گفتند تو کربلا بودى، تا مى‏گفت بودم و دیدم و شنیدم، روضه خوانى مى‏شد، این بچه‏ها را برد آنجا پر بشوند یک مهر کوچک هم با خودش برد على اصغر که این مهر گرچه کوچک است ولى به نامه بزرگ ارزش مى‏دهد که فردا نگویند بابا دو نفر بودند سر سلطنت دعوا کردند على اصغر چه گناهى داشت، با اینکه کوچک است، مهر کوچک است اما نامه را بهش ارزش مى‏دهد. وقتى هم مى‏رود نامه، نامه‏ها، به این منطقه مى‏دهد دارم مى‏روم کربلا بیائید. سؤال: امام حسین (علیه السلام) که مى‏داند شهید مى‏شود حالا چهار تا هم از شهر و روستا بیایند یا نیایند چون قامت ما براى غرق است در کم و زیاد او چه فرق است‏ ما که، آب چه از سر گذشت چه یک نى و چه صد نى. امام حسین (علیه السلام) شهید مى‏شود حالا چهار تا بیایند یا نیایند. جواب: فایده‏اش این است که نامه مى‏نویسیم خود نامه چهار فایده دارد؛ 1- نامه اتمام حجت مى‏کند چون توى نامه مى‏گفت شما این نامه را توى مسجد براى مردم بخوان یا به مردم بگو که قصه چیست. نامه دست آدم سرشناسى مى‏آمد آن طرف این نامه را مردم، این نامه خودش افشاگرى بود. 2- یا این نامه مى‏آمد یا نمى‏آمد اگر نمى‏آمد اتمام حجت مى‏شد که نگویند ما نمى‏دانستیم اگر مى‏آمد یا شهید مى‏شد یا شهید نمى‏شد، اگر شهید مى‏شد دودمان و اهل آن شهر علیه شهیدشان، به نفع شهیدشان علیه رژیم، اگر از این شهر و بخش یک نفر شهید مى‏شد اگر شهید مى‏شد مردم آن منطقه علیه رژیم کودتا مى‏کردند اگر هم شهید نمى‏شد باز یک خبرنگار به خبرنگارها اضافه مى‏شد. این همه‏اش اصول مدیریت است خیلى مهم است یک رژیمى که 50 سال است منحرف شده امام حسین (علیه السلام) مى‏خواهد چند ماهه مسیر پنجاه ساله را ببیند چقدر باید طرف از نظر برنامه ریزى و از نظر فوت و فن کارها باید حکیم باشد و خیلى باید مدیر باشد که بتواند چند ماهه با یک روش مسیر 50 ساله را برگرداند خیلى هنر است. نامه مى‏نوشت، یک نمى‏آمد اتمام حجت بود، دو مى‏آمد شهید مى‏شد مردم داد مى‏زدند، سر مى‏آمد شهید نمى‏شد یک خبرنگار به خبرنگارها، همه‏اش فوت و فن است، شد. رفتند در کربلا، ماجراى کربلا را مى‏شنوید ایام عاشورا خون‏ها ریخته شد. حالا ماجراى کربلا زبانم نمى‏گردد هم مى‏فهمم هم نمى‏فهمم نمى‏دونم بگویم یا نگویم. قرآن دارد تعریف اسماعیل را مى‏کند مى‏گوید وقتى پدرش ابراهیم به اسماعیل گفت خدا، گفته خون تو ریخته بشود ذبح کنم تو را، فرمود: «یا ابت افعل ما تؤمر» پدر آنچه را خدا امر کرده انجام بده

عشق به شهادت
خداوند این آیه را نقل مى‏کند براى زنده باد اسماعیل که اسماعیل به قدرى خوب است که وقتى پدرش گفت بناست کشته بشوى گفت بابا جون انجام بده آنچه را بهت گفته‏اند، نترس، خونم را حاضرم، ولى حضرت قاسم نگفت انجام بده گفت: مرگ از عسل شیرین‏تر است. این خیلى مهم است. اگر خدا اسماعیل را تجلیل مى‏کند چقدر ما باید تجلیل کنیم از حضرت قاسم، کربلا یه چیزهایى دارد که. یه وقت مکه به من گفتند که سمینار زن گذاشته‏ایم. گفتم والله سمینار زن مى‏خواهد چه کار کند همین سعى بین صفا و مرده سمینار زن است. یک زن کنیز، دو سه هزار سال پیش اینجا دویده، به همه پولدارهاى تاریخ مى‏گوید بیائید به جاى این زن، بدوید که اگر یک زن ایثار کرد من نامش را تاریخ نمى‏گذارم گم بشود. خیلى مهم است ولى بالاخره وقتى حضرت هاجر دوید آب زمزم پیدا شد. براى طفل مکه آب پیدا شد اما براى طفل کربلا آب پیدا نشد. ماجرا شد خون‏ها ریخته شد این‏ها بردند در کوفه. بچرخانند تا بگویند اگر کسى با حکومت مخالفت کند دچار چنین سرنوشتى مى‏شود. این‏ها در کوفه سخنرانى کردند مردم کوفه هیجانى شدند رفتند در شام هیجانى شدند اجمالاً این اسارت‏ها هم باعث شد که این‏ها سخنرانى کردند، کنار خرابه، توى کاخ امام سجاد (علیه السلام) با پسر یزید چند دقیقه خصوصى صحبت کرد یه مرتبه پسر یزید تا باباش آمد گفت: خاک توى سرت کند تو حسین را کشتى، یزید رفت سمت خانم. آن ور پرده خانم یزید گفت خاک توى سرت کند. یعنى زینب کبرى زن یزید را علیه یزید شورانید، امام زین العابدین (علیه السلام) پسر یزید را علیه او. اصلش این‏ها مواد منفجره بودند. قرآن مى‏گوید من مواد منفجره هستم. یه آیه داریم که قرآن مى‏گوید من دینامیت هستم «لو انزلنا هذإ؛ّّ. القرآن على جبل» اگر قرآن بر کوه نازل مى‏شد تکه تکه مى‏شود، یعنى من مواد منفجره هستم این اهلبیت امام حسین (علیه السلام) تمام رژیم بنى امیه را مثل دینامیت با سخنرانى‏ها. انقلاب فرهنگى بود شمشیر نبود و اما سخنرانى، اسارت، شهادت، مظلومیت، قداست، عدالت، وفا، ایثار، کمالاتى که در کربلا. کربلا، کربلا نیست نمایشگاه تمام کمالات است

وفادارى حضرت اباالفضل به امام حسین (علیه السلام)
حالا روز تاسوعاست بحث را گوش مى‏دهید. اباالفضل (علیه السلام) وفادار بود قرآن مى‏دانید در تعریف ابراهیم مى‏گوید: «الذى وفّى» وفادار بود. اگر خدا به وفاى ابراهیم مى‏گوید «وفّى» اباالفضل (علیه السلام) هم وفادار بود. عصر تاسوعا یک ورقه آوردند گفتند تو فامیل. یکى از فامیل‏هاى شمرى. بیا این طرف هستند کسانى که یک نامه از اروپا، آمریکا مى‏آید. بیا اینطرف. و خیلى از جوان‏ها گول مى‏خورند. دهنشان پر از آب مى‏شود. یعنى خیلى که بعضى. یک نامه آمد که اباالفضل را بخرند. فرمود: من از حسین جدا بشوم؟ وفاى اباالفضل. قرآن راجع به وفا مى‏گوید: ابراهیم «الذى وفى» اگر وفاى ابراهیم مورد ستایش است وفاى ابالفضل هم مورد ستایش است. خوب بس است در جلسات عزادارى کنید انشاءاللّه نماز عاشورا با شکوه برقرار شود. عزادارى‏ها را با گناه قاطى نکند. خواهرهاى عزیز دستتان درد نکند که به هر حال شماها هم کمک مى‏کنید اما نگذارید عزادارى امام حسین (علیه السلام) با گناه قاطى شود. اگر عقب هیئت راه مى‏روید با یک قیافه‏اى راه بروید که حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) عقب هیئت راه مى‏رود و. اگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) عقب هیئت راه برود چه جورى راه مى‏رود. شما دختر زهرا هستید همه دخترها دختر زهرا هستند. اصلاً همه ما بابایمان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است. در دعاى ندبه داریم «انا و على ابوا هذه الامه» پیامبر فرمود: من پدر شما هستم، هر جوانى بابایش پیامبر است. اصلاً ما بچه ابراهیم (علیه السلام) هستیم «ملّة ابیکم ابراهیم» قرآن مى‏گوید: شما فرزندان ابراهیم هستید. دختران ما فرزندان حضرت زهرا هستند. جورى عقب هیئت راه بروید که اگر حضرت زهرا هم بود این رقمى راه مى‏رفت و جوان‏هاى ما هم اینچنین باشند. «السلام علیک یا اباالفضل» – مداح عزیزمان چند دقیقه‏اى ما را به فیض مى‏رسانند. «یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کروبنا بحق اخیک الحسین» چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهى است جگرم غرق به خون و تنم از آب تهى است‏ گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش پر ز خون آب بود چشم من از آب تهى است‏ بروى اسب قیامم، بروى خاک سجود این نماز ره عشق است ز آداب تهى است‏ جان من مى‏برد این آب که از مشک چکید کشتى‏ام غرق در آبى که ز گرداب تهى است‏ حسین جانم، عزیز فاطمه؛ هرچه بخت من سرگشته به خواب است حسین دیده اصغر لب تشنه ات از خواب تهى است‏ دست و مشک و علم لازمه هر لقاست دست عباس تو از این همه اسباب تهى است‏ دست‏ها از بدن جدا شد اما هنوز فریاد مى‏زند: «والّه ان قطعتموا یمینى – انى احامى ابداً عن دینى» من دست از حسین برنمى دارم. آقایى که یک عمر مؤدب پیشگاه امام حسین (علیه السلام) زانو زده. صداى و لحن و بیان او دائم مى‏گوید: سیدى، مولاى، نمى‏دونم چه شد یه وقت فریادش بلند شد: «یا اخا ادرک اخاک» حسین جان دیگه برادرت را دریاب، امان، امان، با چه حالى سیدالشهدا آمد نمى‏دانم، اما همینکه بالاى سر عباسش رسید سر برادر را بر روى زانو گذاشت چشم باز کرد آقاى من دو خواهش از شما دارم، این تیر را از چشمم بیرون بیاور، حسین جان خون را از مقابل دیدگانم پاک کن. داداش بگذار یه بار دیگه صورتت را ببینم. عده‏اى مى‏گویند فرمود: حسین من تا زنده‏ام مرا به خیمه‏ها مبر، از بچه‏ها خجالت مى‏کشم. گرچه امام حسین با شتاب و عجله آمد اما وقتى برمى گردد یک دست به عنان ذوالجناح یه دست به کمر گرفت، عمود خیمه عباس را کشید. «الآن انکسر ظهرى و قلّت حیلتى». خدایا؛ تو را به اباالفضل قسمت مى‏دهیم همینطور که او وفادار بود ما را نسبت به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) نسبت به قرآن و شهدا و امام خمینى (ره) انقلاب ما را هم وفادار قرار بده. خدایا آنهایى که بى وفایى مى‏کنند اگر قابلند هدایت، ولى آنها که خیانت مى‏کنند دستشان را قطع بفرما. خدایا ایمان کامل، بدن سالم، فکر بلند، نیت خالص، علم مفید، رزق حلال، اولاد صالح، عزت دنیا و آخرت به همه امت اسلام و ما مرحمت بفرما. خدایا طاغوت‏هاى جان یکى پس از دیگرى در هم بشکن. خدایا توطئه‏ها خنثى، توطئه گران نااهل نابود بفرما. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد شر اشرار را به خصوص آمریکا و اسرائیل و هر صاحب شرى که کارى جز شر رساندن به مستضعفین ندارد شرشان را به خودشان و انواع نکبت‏ها و بدبختى‏ها را نثارشان بفرما. خدایا زیارت با معرفت کربلا نصیب ما بفرما. خدایا ما را از عزاداران واقعى قرار بده. نماز ظهر عاشورا را باشکوه خوب انجام بدهید نمازها یادگارى است.

«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

منبع: مدیریار

این محصول هیچ محتوایی جهت دریافت ندارد

دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
امتیاز کلی : 0.0
پیشنهاد شده توسط : 0 کاربر
بر اساس 0 فروش
0
0
0
0
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مدیریت امام حسین (ع) در نهضت عاشورا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پرسش از فروشنده

قیمت

رایگان

گزارش تخلف

امتیازی ثبت نشده است
تاریخ انتشار: 6 اردیبهشت 1400آخرین بروزرسانی: 9 آبان 1401تعداد بازدید: 181
نوع فایل

خواندنی

دسته: برچسب:
قیمت

رایگان